صید حلال
صف کشیده اندبا چهرهای عبوسهر روز که میگذردنقاب هاشان بیشتر میشود.میتوانستمعاشق شب باشماگر کلمات بر مداری دیگر میگذشتمثلا نگاه تو!چه بر سرشان آمده واژه های مغرورُُکه زل زده اند در سكوت.دیگر امیدی به...
View Articleیاران دبستانی
حالا کهفریادتخته های سیاهبه تاراج رفته استدیگرچیزی را با چیز دیگری معاوضه نمی کنم!با پلك هایم مي نويسمبا تكان سرمتاییدشان میکنمحرف های زیادیداشتم بهاری نابلد شدمچمداني پر که لب هایش سخن نمی گویند!...
View Articleبه خاطر یک قصه
همیشه همینطور بوده استآنچه سبک میایدسنگین می رودمثل همین کلماتِ سادههی میایندنه بخاطر مننه بخاطر عشقبه خاطر یک قصهو هی نمیروندمن مجبورم به باورِ بیدلیل ماهبه تمکین از مهتاب !مجبورمتنهایی غریزی را...
View Articleیک عصر بارانی_آنکارا
خیر سرم رفته بودم پارک قدم بزنم...باروون ...تو...قدمم زدند!دلم میخواست تو را در عصرِ دیگری دوست میداشتَم !در عطر داشتن هادر عطر همین خاک باران زدهمهم نیست بانوی من !دوستت میدارم ،دوستت...
View Articleیک مرثیه
بطالتیست بسیار بر من باید بر خیزم دلیلی یابمتنهایی خویش را تسلی دهم.کبریتی برای سیگارم بیابمو ستاره یی بر این شب خمیدهاز اعتراف آینه بگویم از کزکز تاول سینهاز کوله بار لحظه از بغض هزاره باید به فکر...
View Articleوقتی به راه می افتی
غیر ممکن استمن از میانِعشق ها و رویا هاغیر ممکن استسالم برگردممن و توترکیبی نابلد بودیم!بجز سفر نا بهنگاممرا گریزی نبودوقتی به راه می افتیهمه چیز زیبا میشود!خنده هایتقابِ شیشه ها میشوندخاطره هااز هر...
View Articleیک
علامت دلتنگیِ گاه بی گاه من همین کلمات روزمره است سطر سطر می نوشم تا بر چشمان شعله ورم ببارند ص.رضایی
View Articleسه
دست دراز میکنم چقدر دستهای تو تاخیر دارند! چه بنویسم؟! این دستمال را بگیر چروک هایِ پیشانی ام را پاک کن. ص.رضایی
View Articleزیبائی تو...
زیبائی تو...ایثار سادگی ستشکرانه روز استاگر نمی بوسمتاز دهانم می ترسماز مردم بی لبخند شهرم!خاتونماینجا صفحاتی می بینیهر چند ناچیز، هر چند خرداما من قسم می خورم که میتوانندماه را در پنجره ها نگاه...
View Articleمنِ تنها
تمام روز را فقط به شب فکر مي کردم که دستهای خودکارم را بگیرم تا سکوت ابرها با خیابانها راه بروم هر کس را که دوست دارم صدا بزنم نام چند گل را را زمزمه کنم. نمیدانم چه در تست در نامت که باران همچون...
View Articleیا میخواهی
عشقم!!ببارببار و خيابان ها را غرق كنیا میخواهیبخند بخند و خیابان ها را مست کندوستت دارم.ناخدای مستمبا کشتی غرق شدهچیزی برای باختن ندارم.صولت.رضایی
View Articleکوتاه!
اینشعري ست كوتاهدر پايانيك زندگي طولانی !بیچاره انگشتهایمكه از لبه تخت بيرون افتاده اند!ص.رضایی
View Articleمیبینی خاتوون!
سراسر امروزباران باریدمیبینی خاتوون!اندوه استکه خود را به خواب زدهانتظار مرا میکشد.سراسر دلم رامه گرفتهمیبینی خاتوون!دلتنگی استکه مُردّد ماندهتا کجا بنشیند.صولت رضایی
View Articleبه ما قسم بانو
مثل آخرین بیتیکه سوگند شدمثل سکوت آهنگسازیکه شعر شدمثل بهاری کهتقدیر شددر غیاب توشاعر تمام شد!صدای من اینجاستگوش کنترانه آرامی کهروی نبض آبی امزرد شدبه غنچه شوقیکه نقش بر آب شدبه عشقیکه اسیر رخت خواب...
View ArticleArticle 0
دست دراز میکنمچقدردستهای تو تاخیر دارند!چه بنویسم؟!این دستمال را بگیرچروک هایِ پیشانی ام را پاک کن....ص.رضایی
View ArticleArticle 7
گاه با خود میگویمکاش یک جاده بودمیا بارانی شبانهبی آنکه ببینی امهمیشه پیش پای تو حاضر!ص.رضایی
View ArticleArticle 6
و آنچه که بارانش می خوانیمدختر عاشقی ستکه از بستر برخاستهبه خانه ی اولش بر میگرددص.رضایی
View ArticleArticle 5
شب استآسمان هم که ابری ستمرا به حال خودم بگذار!!می خواهم از شانه های انتظار بیافتم!ص.رضایی
View ArticleArticle 4
زیبائی تو...ایثار سادگی ستشکرانه روز استاگر نمی بوسمتاز دهانم می ترسماز مردم بی لبخند شهرم!خاتونماینجا صفحاتی می بینیهر چند ناچیز، هر چند خرداما من قسم می خورم که میتوانندماه را در پنجره ها نگاه...
View Article
More Pages to Explore .....